پارت ۱۰

از اون ماجرا چهار روز میگذره*
هارو هنوز همون روتین رو داره ولی همه میدونن بین هارو و ساینس چی هست و بعضی اوقاتم نمیاد سر کارش و همه وعده و عصرونه های ساینس هم هارو میبره*
هارو امروز به خواسته ساینس تو اتاق کار ساینسه*
همچنان بیرون =

جیان . اون کجاس پتیاره؟

خدمتکار . تو..اتاقشون..خانم

جیان که مامان ساینسه رفت بابا در اتاق رو با خوشحالی باز کرد ولی وقتی ساینس رو دید خوشحالیش از بین رفت *
هارو رو پای ساینس نشسته بودو با گوشی ساینس ور میرفت و خود ساینس هم به پرونده هاش رو برسی میکرد*

هارو . ؟

ساینس . آووو..چه عجب یادت اومد پسر داری؟

جیان . ا...این کیههه؟؟؟؟؟

ساینس . امگای برفی منه مشکل داری برو مشکل خونه

جیان . چییییی؟؟؟؟نهههه تو قرار بود با دختر عمت ازدواججج کنییی

ساینس . ازش بدم میاد

جیان . ولی من سند ازدواجتون رو درست کردم و امشب میان اینجا برا مراسممممم

هارو . .....

ساینس . او...گمشو بیروننننننننننن
یهو تبدیل به حالت نمیه گرگینه و جیان از اتاق پرت کرد درو محکم کوبید*

ساینس . هارو نزدیک نیاااا (صداش دورگه شد)

هارو اومد نزدیک تا اومد ساینس بهش حمله کرد و هی لیسش میزنه*
هارو قلقکش اومد*
هارو . نکننن🤣
ساینس دوباره آدم شد و هارو رو بغل کرد*


ادامش پارت بعد*